يکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۲۰
۰
گزارشی از دختری یازده ساله که هنوز تاوان گناه دیگران را می دهد؛

مریم، قدیسه فراموش شده سیستان/ اخراج از خانه حکم نامادری در برابر تعرض پسرش

دختری که این چند روز بارها، اخبار و نقل قول هایی از او را در خبرهای گوناگون دیده ام، حالا روبرویم ایستاده و انگار ، تنور دنیا او را خوب پخته که نه، برشته کرده و بارها سوزانده است.
مریم، قدیسه فراموش شده سیستان/ اخراج از خانه حکم نامادری در برابر تعرض پسرش
مریم، قدیسه فراموش شده سیستان/ اخراج از خانه حکم نامادری در برابر تعرض پسرش
به گزارش پهره به نقل از دادمردان، چند روزی است که در فضای مجازی استان خبری با تیتر دختر پسرنما در حال انتشار است که کنجکاوی هر ذهن پرسشگری را به خود جلب می کند.
از طریق سرپرست دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری جویای احوال این دختر شدم و پس از موافقت این دختر جوان به سراغ وی رفتیم.
لحظه ها به کندی می گذرد و من مشتاق دیدن دختری که چند روزی است همه جا صحبت از درد  و رنجهای اوست.
در باز می‌شود و چشمش که به ما می‌افتد سریع دستش را به چادر سیاهش می‌برد، کمی آن را جلوتر می‌آورد و چادرش را محکم تر به خود می پیچد حس  و حالتش گویا و ناگوار است، در مقابلش می ایستم و لبخندی و دستی و سلامی...
لحظه ای مکث می کند نگاهم به سمت دست هایش می‌رود. خودش هم می‌فهمد،  دست دراز کرده و با صدایی نجواگونه سلامم را پاسخ می دهد.
دختری که این چند روز بارها، اخبار و نقل قول هایی از او را در خبرهای گوناگون دیده ام، حالا روبرویم ایستاده و انگار ، تنور دنیا او را خوب پخته که نه، برشته کرده  و بارها سوزانده است.
نگاه جستجوگرم به کاوش می پردازد، جثه ای ضعیف و تلخی لبخندش نشان از دردهایی دارد که در طول این سالها کشیده است و میتوان به راحتی سایه اعتیاد را بر صورت لاغر و رنگ پریده اش دید.
انتظارم به پایان میرسد و لب به سخن می گشاید خود را مریم معرفی کرده و ادامه می دهد:
 
تولد آغاز زندگی جهنمی من بود
شاید دیگران با شنیدن داستان زندگیم 11سالگی را آغاز غم و بدبختی من بدانند اما به واقع باید بگویم که سرآغاز همه این سرنوشت شوم از لحظه ای بود که پدرم با وجود داشتن همسر و فرزند، مادرم را به عقدموقت خود درآورد تا من وارد دنیایی شوم که نه تنها برایم جذاب و زیبا نبود بلکه هر روز و شبش جهنمی در روی زمین بود.
وی افزود: مرگ مادر اولین تجربه تلخ زندگیم بود، 11سال بیشتر نداشتم که مورد تعرض خانگی توسط برادر ناتنیم قرار گرفتم و پس از این اتفاق بود که پدر و نامادریم به جای دفاع از حق کودکی 11 ساله مرا از خانه رانده و در خیابان های شهر رها کردند.
این دختر 20 ساله بیان کرد: من که هیچ درک درستی از شرایط نداشته  به یک باره خود را میان هیاهوی مردم شهر دیدم و آنجا بود که فهمیدم از این پس هیچ سرپناهی ندارم  و خیابان خانه من است.
 
اخراج از خانه به خاطر گناه دیگران
مریم در حالی که به نقطه ای خیره شده به مرور خاطراتش پرداخته و می گوید: روزها کاری جز پرسه زدن در خیابانها نداشته و با کمک مردم شکمم را سیر می کردم و شبها نیز در پارک ها و اماکن عمومی با سختی زیاد می خوابیدم.
وی بیان کرد: گردش روزگار باعث آشنایی من با دنیایی شد که در آن باید برای در امان ماندن از آزار دیگران و تعرض با تغییر ظاهر شب را در کنار معتادها و کارتن خواب ها سپری کنم.
 راوی داستان ما با بیان اینکه تبدیل شدن به یک پسر نه تنها ظاهر، بلکه خوی دخترانه ام را نیز در درونم کشته بود، خاطرنشان کرد: نمی دانم دقیقا چه مدت از بی خانه مانی ام می گذشت که خود را در میان جمعی از معتادان دستگیر شده در کلانتری دیدم و درآنجا بود که جنسیتم مشخص شد و پس از جداکردنم از آن جمع، مرا به بهزیستی انتقال دادند.
وی با اشاره به اینکه تنها چند روز در بهزیستی مانده و پس از آن گریخته بود، تصریح کرد:  زندگی در خیابان ها مرا از هر چارچوبی بیزار کرده بود به همین دلیل از آنجا فرار کردم تا دوباره از تنهایی و بی کسی به شلوغی خیابان ها پناه بیاورم.
مریم در ادامه اظهار داشت: چند صباحی از دستگیری و فرار اولم گذشته بود که مجدد دستگیر شده و به بهزیستی شهرستانی دیگر منتقل شدم اما دیوار های آنجا نیز نتوانست در مقابل حس تنفر من از دیوار مقاومت کند و برای بار دوم به خیابان گریختم.
 
مهمان امام رضا(ع) شدن و بازگشت به خانه
وی با بیان اینکه سومین دستگیریم مرا راهی بهزیستی مشهد کرد، اذعان داشت: نمی دانم  حال و هوای روحانی مشهد  یا خستگی من از آوارگی همیشگی بود که مرا آرام کرده و باعث شد آرام گرفته و با ترک اعتیاد چند سالی را در آنجا بگذرانم اما این خوشی من دوام زیادی نداشت و وقتی به سن ترخیص رسیدم با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین راهی زاهدان شدم.
این دختر زاهدانی افزود: در شهر مادری کسی در انتظارم نبود و تازه در اینجا بود که فهمیدم من نه تنها از نظر روحی، بلکه در نگاه خانواده نیز سالهاست مرده ام، پدرم از دنیا رفته و شناسنامه من نیز سالهاست مهر "فوت شد" بر آن جا خوش کرده است، چند روزی را در خانه اقوام گذراندم اما با توجه به اینکه در این شهر من مرده به حساب می آمدم و هویت از من ساقط شده بود بار دیگر آواره خیابانها شدم و این بار بود که به صورت جدی سیر مشکلات به سراغم آمد.
وی گفت: بار دیگر چنگال شوم اعتیاد بر گلویم چنگ زد و باعث شد تا  بارها در خانه های مصرف مواد مورد سوء استفاده جنسی قرار بگیرم و اینک من کودکی را در رحم می پرورانم که هیچ آینده ای نداشته و مردم این دیار بدون در نظر گرفتن شرایط مادر او و افرادی که موجب ایجاد این اتفاقات بودند مهر نامشرع تا ابد بر پیشانیش جا خوش خواهد کرد.
 
مروری بر خاطرات تلخ گذشته
وی با بیان اینکه نمیدانم مقصر این اتفاقات کیست، افزود: نمی دانم چه شخصی را مقصر حال این روزهایم بدانم، نا برادری که هوس پیشه کرده و به خواهر 11ساله اش تعرض کرد یا پدر و نامادری که باعث آوارگیم شدند و یا آنانی که بجای راهنمایی و کمک به یک انسان بی هویت از وی سوء استفاده کرده و او را به دام اعتیاد کشاندند و شاید هم مقصر خودم من هستم که باید در همان 11سالگی سکوت پیشه کرده و دم نمیزدم تا گرفتار نامردانی که تنها نام مرد را یدک میکشند نشوم و اینک کودکی بی گناهی را باردار نباشم، بارها این آرزو را در دل تکرار می کنم که کاش پدرم کمی مرا باور داشت و پس از آن اتفاق شوم مرا آواره خیابان ها نمی کرد.
مریم در حالی که با گوشه روسری اشک هایش را پاک می کند، ادامه می دهد: شاید هم باید نامادریم را مقصر بدانم، چراکه میتوانست نام مادران را زنده کرده و همانند بسیاری از نامادری های این سرزمین که از مادر نیز برای فرزندان همسرشان دلسوزتر هستند به جای جانب داری از پسرش کمی هم هوای آن دخترک 11 ساله را می داشت اما نه تنها این کار را نکرده بلکه اینک هویت و تنها حق و حقوق مرا از زندگی گرفته است.
وی با اشاره به اینکه بارها تا پای خودکشی نیز رفته است، تصریح کرد: بارها خواسته ام که خود و این کودک را از این زندگی نکبت بار راحت کنم اما نمیدانم به چه امیدی از این کار منصرف شده ام، من که حتی نمی توانم مخارج اعتیاد و خورد و خوراک خود را نیز فراهم کنم چه گونه می توانم مخارج فرزندم را تامین کنم تا او نیز همانند من در مشکلات این دنیا غرق نشود.
وی در پایان با تقدیر از زحمات مسئولین دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان، تصریح کرد: در ابتدا هیچ اطلاعی از این دفتر نداشتم اما پس از اینکه با خدمات دفتر حمایت از زنان و کودکان دادگستری سیستان و بلوچستان آشنا شدم بسیار خوشحال شدم که چنین مکانی وجود دارد تا بارقه امیدی برای زنان و دختران بی پناه باشد.
 
انتهای پیام/
کد مطلب: 4012